واژه جهان سوم از نيمه دوم قرن بيستم گربيانگير آفريقا، آمريكاي لاتين و آسيا شد. مصرف گرايي، فقر، جنگ، نرخ رشد بالا، مرگ و مير پايين، انواع بحرانهاي اقتصادي-سياسي، سردرگمي هاي فرهنگي و هويتي همه و همه نشان كشورهاي در حال گذر است.
درحال گذر پسوندي امروزي به كشورهاي درحال توسعه است ، پسوندي مادبانه تر !!!
كشوري از پوشش سنتي خود خارج مي شود، با صنعتي نيمه توسعه يافته با انواع بحرانهاي فرهنگي و اقتصادي دست و پنجه نرم مي كند و با گذر زمان و تلاش بسيار، حداكثر در عرض نيم قرن بايد از دوره گذر عبور كند و به كشوري توسعه يافته بدل شود.
مبارزه با بحرانهاي مادي بايد به صورت ريشه اي و همراه با حل بحرانهاي معنوي و رواني همراه باشد. ازينرو اقتصادانان دست به گريبان جامعه شناسان و روانشناسان شده اند، تا انگيزه جامعه، اتحاد، رشد و توسعه را با نسخه اي كه آنان تجويز مي كنند، افزايش دهند.
ايران هنوز در سياه چاله جهان سوم است. ايران 12 سال است كه در قرن 21 به سر مي برد و با گذشت 72 سال، هنوز هم جهان سومي است.
با رويداد انقلاب در سال 1357، و فرار خاندان پهلوي، و بعد با شروع جنگ تحميلي؛ به جرئت بگوييم كه كشور فقط بر پايه صادرات نفت توانست بر پاي خود لرزان و ترسان بايستد.
آمارهاي اقتصادي و بحرانهاي سياسي، جنگ ها، اختلافات داخلي نتايج تاسف باري را به ما نشان مي دهند. توليد ناخالص داخلي ايران در سال 1367 معادل توليدي است كه تقريبا 16 سال پيش داشته ايم. به عبارت ديگر ما در امر توليد در سال 67، 16 سال عقب بوده ايم. رقم توليد ناخالص ملي سرانه در سال 68 معادل رقم مشابه 21 سال پيش است
بار تكفل در حدود 8 است يعني يك نفر كه كار مي كند بطور متوسط بايد هزينه زندگي 8 نفر را تامين كند. در حالي كه اين رقم در كشورهاي پيشرفته حداكثر 2.2 است!
سرمايه گذاري از 27% به 12 درصد كاهش يافته است. ما در جامعه به افرادي نياز داريم تحت عنوان " نو آور فني" . در حال حاضر كشور ما ريالي خرج همچين افرادي نمي كند ولي در كشوري مثل آمريكا 5 تا 6 هزار نفر نوآور فني است كه دولت براي هر كدام از آنها 30 سال سرمايه گذاري مي كند و با از دست دادن يكي از آنها؛ در حقيقت يك نسل را از دست مي دهد!
بگذريم... در حال حاضر مقايسه كشور ايران با كشورهاي پيشرفته همچون آمريكا اغراق آميز است
هفتاد سال مي باشد كه اسير مدارهاي توسعه نيافتگي هستيم، هيچ يك از راهكارهاي اقتصادي يا تمام و كمال اجرا نشد يا همه به بن بست رسيدند. جامعه كنوني ما در حال حاضر دچار بحرانهاي شديد رواني، فرهنگي، مذهبي و در يك كلمه بحران هويتي است.
براي پيشرفت كشور بايد توليد ملي (ان.پی) را افزايش داد، براي توليد نياز به سرمايه، زمين ، نيروي كار است. نيروي كار تك تك افراد بالاي 18 سال، تا مرز 60 سالگي مي باشند كه توانايي انجام كارها دارند و بايد سهمي موثر در افزايش توليد ملي ايفا كنند.
توجه كنيد كه توليد! دلالي ، شده است كار اصلي براي ملت 70 ميليوني ما. قشر كشاورز كه توليد كنندگان قديمي و زحمتكش ما هستند، حمايت نمي شوند. كارخانه هاي توليدي بزرگ و كوچك يا در حد زير استانداردهاي بين المللي هستند يا بر اثر تحريمهاي خارجي و نبود امكانات داخلي، اعلام ورشكستگي مي كنند.
محيط زيست در همه استانها در وضع نابه سامان است. ضريب جيني ارائه شده، تورم، افزايش نقدينگي، افزايش نابهنگام و لجام گسيخته دلار و طلا، اختلافات مذهبي و قوميتي زندگي را سخت تر كرده است. و دولت هيچ برنامه اي خاصي براي رفع مسائل كنوني تدارك نديده است
.
اقتصاددانان معتقد بر اين هستند كه براي مبارزه با فقر، تاسيس كارخانه هاي مدرن، كشاورزي مدرن، نياز به نيروي كار، نو آوراني كارآزموده و سرمايه اي بسيار زياد است.
جامعه شناسان افراد جامعه را مريض و افسرده معرفي مي كنند، كه با انواع بيماري هاي رواني، فشارخون، ديابت، چربي، انواعي بيماري هاي قلبي - عصبي، سكته هاي مغزي و سرع دست و پنجه نرم مي كنند. سيستم دانشگاهي و آموزش و پرورش ايران از زمان مشروطيت تغيير مثبتي نكرده است؛ فقط بر تعداد افراد محصل بيكار با اندك اطلاعات نوشتاري و كتبي افزوده است.
بله نيروي كار ما يا مريض است يا افسرده يا معتاد يا... يا در خارج !
بحران بعدي آمار صعودي اعتياد، خودكشي، تصادفات جاده اي، ايدز، زندانيها، قتل و قاچاق مي باشد. ايران دچار بحران عميق اختلافات سياسي و مدني است، از طرفي با منبع ترياك، كشور همزبان خودش ديوار به ديوار است و 75 درصد ترياك توليد شده را پذيرا مي شود، مبارزه با قاچاق مواد مخدر، مبارزه با بحرانهاي داخلي آمار زنداني ها و سر انجام آمار اعدام را به صورت تكاثري بالا برده است.
شما قضاوت كنيد سرمايه گذار و نيروي كار با انگيزه كافي، كم داريم، نفتمان رو به اتمام است، پالايشگاههاي نفت فرسوده شده اند، كشور بايد در مصرف آب اشاميدني صرفه جويي كند، كشاورزي بايد مدرن پيش رود تا آب شيرين به هدر نرود!، پول نفت بايد صرف توليد واقعي (نه دلالي ها) شود ... آيا ايران اسير سياه چاله نيست؟
درحال گذر پسوندي امروزي به كشورهاي درحال توسعه است ، پسوندي مادبانه تر !!!
كشوري از پوشش سنتي خود خارج مي شود، با صنعتي نيمه توسعه يافته با انواع بحرانهاي فرهنگي و اقتصادي دست و پنجه نرم مي كند و با گذر زمان و تلاش بسيار، حداكثر در عرض نيم قرن بايد از دوره گذر عبور كند و به كشوري توسعه يافته بدل شود.
مبارزه با بحرانهاي مادي بايد به صورت ريشه اي و همراه با حل بحرانهاي معنوي و رواني همراه باشد. ازينرو اقتصادانان دست به گريبان جامعه شناسان و روانشناسان شده اند، تا انگيزه جامعه، اتحاد، رشد و توسعه را با نسخه اي كه آنان تجويز مي كنند، افزايش دهند.
ايران هنوز در سياه چاله جهان سوم است. ايران 12 سال است كه در قرن 21 به سر مي برد و با گذشت 72 سال، هنوز هم جهان سومي است.
با رويداد انقلاب در سال 1357، و فرار خاندان پهلوي، و بعد با شروع جنگ تحميلي؛ به جرئت بگوييم كه كشور فقط بر پايه صادرات نفت توانست بر پاي خود لرزان و ترسان بايستد.
آمارهاي اقتصادي و بحرانهاي سياسي، جنگ ها، اختلافات داخلي نتايج تاسف باري را به ما نشان مي دهند. توليد ناخالص داخلي ايران در سال 1367 معادل توليدي است كه تقريبا 16 سال پيش داشته ايم. به عبارت ديگر ما در امر توليد در سال 67، 16 سال عقب بوده ايم. رقم توليد ناخالص ملي سرانه در سال 68 معادل رقم مشابه 21 سال پيش است
بار تكفل در حدود 8 است يعني يك نفر كه كار مي كند بطور متوسط بايد هزينه زندگي 8 نفر را تامين كند. در حالي كه اين رقم در كشورهاي پيشرفته حداكثر 2.2 است!
سرمايه گذاري از 27% به 12 درصد كاهش يافته است. ما در جامعه به افرادي نياز داريم تحت عنوان " نو آور فني" . در حال حاضر كشور ما ريالي خرج همچين افرادي نمي كند ولي در كشوري مثل آمريكا 5 تا 6 هزار نفر نوآور فني است كه دولت براي هر كدام از آنها 30 سال سرمايه گذاري مي كند و با از دست دادن يكي از آنها؛ در حقيقت يك نسل را از دست مي دهد!
بگذريم... در حال حاضر مقايسه كشور ايران با كشورهاي پيشرفته همچون آمريكا اغراق آميز است
هفتاد سال مي باشد كه اسير مدارهاي توسعه نيافتگي هستيم، هيچ يك از راهكارهاي اقتصادي يا تمام و كمال اجرا نشد يا همه به بن بست رسيدند. جامعه كنوني ما در حال حاضر دچار بحرانهاي شديد رواني، فرهنگي، مذهبي و در يك كلمه بحران هويتي است.
براي پيشرفت كشور بايد توليد ملي (ان.پی) را افزايش داد، براي توليد نياز به سرمايه، زمين ، نيروي كار است. نيروي كار تك تك افراد بالاي 18 سال، تا مرز 60 سالگي مي باشند كه توانايي انجام كارها دارند و بايد سهمي موثر در افزايش توليد ملي ايفا كنند.
توجه كنيد كه توليد! دلالي ، شده است كار اصلي براي ملت 70 ميليوني ما. قشر كشاورز كه توليد كنندگان قديمي و زحمتكش ما هستند، حمايت نمي شوند. كارخانه هاي توليدي بزرگ و كوچك يا در حد زير استانداردهاي بين المللي هستند يا بر اثر تحريمهاي خارجي و نبود امكانات داخلي، اعلام ورشكستگي مي كنند.
محيط زيست در همه استانها در وضع نابه سامان است. ضريب جيني ارائه شده، تورم، افزايش نقدينگي، افزايش نابهنگام و لجام گسيخته دلار و طلا، اختلافات مذهبي و قوميتي زندگي را سخت تر كرده است. و دولت هيچ برنامه اي خاصي براي رفع مسائل كنوني تدارك نديده است
.
اقتصاددانان معتقد بر اين هستند كه براي مبارزه با فقر، تاسيس كارخانه هاي مدرن، كشاورزي مدرن، نياز به نيروي كار، نو آوراني كارآزموده و سرمايه اي بسيار زياد است.
جامعه شناسان افراد جامعه را مريض و افسرده معرفي مي كنند، كه با انواع بيماري هاي رواني، فشارخون، ديابت، چربي، انواعي بيماري هاي قلبي - عصبي، سكته هاي مغزي و سرع دست و پنجه نرم مي كنند. سيستم دانشگاهي و آموزش و پرورش ايران از زمان مشروطيت تغيير مثبتي نكرده است؛ فقط بر تعداد افراد محصل بيكار با اندك اطلاعات نوشتاري و كتبي افزوده است.
بله نيروي كار ما يا مريض است يا افسرده يا معتاد يا... يا در خارج !
بحران بعدي آمار صعودي اعتياد، خودكشي، تصادفات جاده اي، ايدز، زندانيها، قتل و قاچاق مي باشد. ايران دچار بحران عميق اختلافات سياسي و مدني است، از طرفي با منبع ترياك، كشور همزبان خودش ديوار به ديوار است و 75 درصد ترياك توليد شده را پذيرا مي شود، مبارزه با قاچاق مواد مخدر، مبارزه با بحرانهاي داخلي آمار زنداني ها و سر انجام آمار اعدام را به صورت تكاثري بالا برده است.
شما قضاوت كنيد سرمايه گذار و نيروي كار با انگيزه كافي، كم داريم، نفتمان رو به اتمام است، پالايشگاههاي نفت فرسوده شده اند، كشور بايد در مصرف آب اشاميدني صرفه جويي كند، كشاورزي بايد مدرن پيش رود تا آب شيرين به هدر نرود!، پول نفت بايد صرف توليد واقعي (نه دلالي ها) شود ... آيا ايران اسير سياه چاله نيست؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر